تا تجربه نکنی، خامی، پخته نمیشه
اگه تجربه کنی، بی هزینه نخواهد بو
د
اما...
اما بعضی تجربهها خیلی گرون تموم میشن
درواقع برای بعضی تجربهها بیشترین سرمایه عمرت،روحت و حتی جسمت رو، روی دایره میریزی
آدمیهمینه، اگه خطر نکنی، اگه دل به دریا نزنی، اگه...اگه...اگه...
بزرگ نمیشی ... به بلندا نمیری ... دلت دریا نمیشه
برای بزرگ شدن، برای صبور شدن باید سفر کرد، باید به دل ناشناختهها سفر کرد
دنیا مثل جنگل تاریکیه که با تولد بهش پا میذاریم
و وقتی که جون گرفتیم باید مثل پرنده کوچکی که پر زدن رو شروع میکنه روی پای خودمون وایسیم و بزنیم تو دل جنگل
تو این جنگل، تکلیفت با گرگها و کرکسها معلومه
اما وای از مارهای خوش خط و خال، وای از گربههای ملوسِ بی چشم و رو
امان از آفتاب پرستهایی که رنگ عوض میکنند
جیگرپاره ، این تجربه رو هم قاب کن بذار کنار بقیه تجربهها
اما نذار اندوهِ روزگار خمیده ات کنه، با قامتی استوار راهت رو ادامه بده
اگه میزنجوننت، اگه زخم میزنن، اگه قضاوت میکنن، اگه عهدی زیر پا میذارن، خدا هست
پ.ن
نبخشید، عوضش تلافی کرد و اون اشتباه رو مساوی کرد
منتهی با این تفاوت که جای خدا نشست و حکم صادر کرد
و من ... من نیمه شب با چشمهای اشک بار براش عاقبت بخیری دعا کردم
آره جیگر، نذار آدمها سیاهیهای دلشون رو بپاشن به روح و قلبت
تو دلت رو بزرگ کن ، به قول محمدرضا تو صبوری کن
دل قوی دار...